سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ریاست علمی، شریف ترین ریاست است . [امام علی علیه السلام]
دست نوشته های عمومی من
 
تحلیلی از جبر ،اختیار و قانون جذب در دل زندگی ما

سلام.
امیدوارم هر جا هستین خوش و خرم باشید .
حتماً شما هم تا بحال در مواقع مختلف زندگی به جاهائی برخورد کردید که براتون جبری بودن عامل یا در اختیار بودن اون در دستان شما براتون مبهم بوده.
توی قضیه ی چند هفته پیش که مِن باب 3 حادثه ی موازی با هم اینجا نوشتم قرار شد  برداشت خودم را بنویسم به امید اینکه نکات مثبت آن مورد قبول و نکات منفی آن مورد تذکر به بنده واقع شود.
برای شروع چند تا مطلب رو ابتدا با هم مرور می کنیم تا درک موضوع بهتر حاصل شود.
قانون علت و معلول: هر رخدادی در جهان هستی به سبب علتی است و دو فاکتور علت و  معلول در هر رابطه ای وجود دارند و هیچ زمانی یکی بدون دیگری پذیرفته نیست ،(پس همواره در هر مسئله ای و مشکلی (معلول) دلیلی(علت) وجودارد.

مسئله (گرسنگی) = دلیل(غذا نخوردن)

مسئله(گرسنگی) =راه حل (غذا خوردن) – دلیل(غذا نخوردن)

 مسئله(گرسنگی)=0
جبر:یعنی عدم داشتن انتخاب در بهره گیری از فعل توسط فاعل ویعنی در اختیار نبودن قدرت انجام فعل توسط فاعل و واقع شدن آن از جانبی که بر فاعل برتری دارد.
اختیار:یعنی داشتن انتخاب درانجام فعل توسط فاعل.
تقدیر(قضا و قدر):که بنظرم نوعی جبرگرایی مذهبی و عرفانی است و در بسیاری از مکتب ها و البته جوامع و عوام ترویج دارد.
جذب:نوعی اختیار گرایی مدرن است که بسیاری از روانشناسان جدید و اساتید موفقیت با توجه به آن به توجیه قوانین و رخدادهای هستی می پردازند و بیان می کند که هر آنچه به طور جدی در فکر شما جاری باشد و مدام به آن تمرکز کنید(حتی به طور ناخودآگاه) بوقوع خواهد پیوست.
خوب همانطور که می دانیم هر یک از اعمال ما دارای یک انرژی خاصی است،برخی کم ، برخی زیاد ، که  شهید مطهری (ره) در جایی با مثل زدن توپ بر زمین آنجا آنرا برای شدت حادثه های مختلف و تاثیر آن بر روی روح و روان ما بکار می برد (قضیه ی پشیمانی و توبه ) اما به نظرم می شود که این مثال را به موضوع جذب بسط داد.
استاد مطهری(ره) قضیه ی توپ را بر زمین زدن بیان می کند و می گوید به شدت اعمال آن ضربه به زمین توپ بازخوردی متفاوت خواهد داشت که این به زمینی که توپ به آن برخورد می کند نیز بستگی دارد .
و به نظر من علاوه بر موارد فوق  به جنس خود توپ و ابزار پرتاب آن و شدت باد آن توپ نیز بستگی دارد،فکر می کنم اعمال رخ داده برای ما نیز با توجه به نوع فکر ما که می تواند سرهوایی ، از روی منطق یا برخواسته از دل باشد (نوع توپ و کارخانه ی سازنده) و طرق انتشار آن نظیر فکر تنها ، تکرار توسط کلام ،نوشتن آن و البته به نوع انجام آن (ابزار پرتاب توپ )و میزان پختگی و شفاف بودن (میزان باد آن توپ) و میزان قدرت و انرژی آن که با توجه به شدت میزان خواستن ماست (قدرت ضربه آن توپ به زمین) و شرایطی که ما در آن قرار داریم (زمین وفضای مورد ضربه ی توپ)  بستگی دارد.
حالا اگر آن سه واقعه را بخواهیم تحلیل کنیم می توانیم بگوئیم که:

جهت گیری موضوعات عروسی،سرباز،فوت به گرایشات فوق به نظر من به صورت زیر بیان می شوند.
درست است که طبق اختیار شما می توانید هر کاری را انجام دهید اما نباید فراموش کنیم که  موضوع مرگ و زندگی که حتی در اختیار خودمان در این لحظه هم نیست و برای هر یک از ما امکان وقوع دارد چه برسد به شخصی که در بستر بیماری شدید نیز هست ، پس ما نمی توانیم از قضیه ی جبری مرگ انتظار هماهنگی با کارکردهایمان را داشته باشیم و فکر می کنم می شود این رخداد را به نوعی با افکار و کارکردهای اجتماع افراد مرتبط با عروسی و نیز آن فرد فوت شده یافت کرد (که بنده به دلیل بی اطلاعی از جریان کامل افکار آنها از ابراز عقیده در آن خودداری می کنم.)
از دید  قانون جذب این موضوع را می توان تا حدی  توجیح کرد بدین صورت که آن دو بنا به اختیار قصد برپائی مجلس می کنند ، قانون جذب در ضمیر ناخودآگاه تک تک افراد وجود دارد و بنا به اینکه هر کنشی واکنشی دارد و هر عملی ،عکس العملی و هر یک انرژی خاص شاید بتوان غلبه ی هر یک از نیروها را بر دیگری(برآیند کلی نیروهای منتشر شده) به انضمام جبری بودن قضیه مرگ علت عمده ی این حادثه در آن زمان دانست.« شایان ذکر است که همیشه  آنچه که ما می خواهیم به وقوع نمی پیوندد و آنچه را که ما نمی خواهیم واقع می شود» .>>> برای بازتر شدن دید حتماً فیلم راز ، قسمت تحویل دار بانک را ببینید.
و اما از منظر تقدیر و قسمت که بنا به مشیت الهی بر هر یک از ما نازل می شود را نباید نادیده گرفت زیرا در بسیاری از موارد خیر آنچه که خداوند در قضیه ای که خوب یا بد بودن آن پنهان است نعمتهایی و البته آزمونهایی قرار داده که تنها خود او حکمت آنرا می داند .
در قضیه ی خودم هم (سرباز) چیزی که اون آخر هفته رو برام رخ داد به علت شک و تردید خودم برای رفتن یا نرفتن بود و اینکه نه من و نه همکارم به طور جد خواهان رفتن به مرخصی نبودیم ،زیرا اگر چنین بود باید از چند روز قبل خودمان را مهیا کرده و تدارکات مرخصی را می دیدیم که بدلیل دو به شک بودن و عدم خواستن ما به طور جد (غلبه ی نیروهای نرفتن به رفتن) آن جریانها برای ما پیش آمد که خوب برای یک بار تجربه ی بدی نبود .
نمی دونم شما چی برداشت می کنید اما دوست دارم بدونم ، و نیز اشکالات این نوشته رو، تا هم من و هم دیگر دوستان از این بحث یه نتیجه ی مناسب بگیریم.
تا روزگاری دیگر خدانگهدار.


کلمات کلیدی:

نوشته شده توسط mr good 87/10/5:: 6:12 عصر     |     () نظر
درباره
صفحه‌های دیگر
لینک‌های روزانه
لیست یادداشت‌ها
پیوندها
آرشیو یادداشت‌ها